۱۳۸۹/۸/۲


  بیا بنویسیم

  کلّن یکی از مواردی که خیلی منو جذبِ آهنگای مهستی می‌کنه، عشوه‌های مهستی‌یه بی اغراق. که خیلی پخته و دلنشین اینارو می‌ریزه. ینی تصوّر اون ابرویی که درهم کشیده می شه موقعِ ادایِ یه سری حرف‌ها منو حال می‌آره.
 
  نخطه عطف این آهنگم همین شوروعِ خوندنشه. ینی من خودم به شخصه شوروعشو از اوجش بیشتر دوس دارم. مشخّصن قسمتایی که می‌گه کجاها بنویسیم: «رویِ خاک، رو درخت، رو پرِ پرنده، رو ابرا، روی برگ، روی آب، تویِ دفتر موج، تو دریا»
  فداییِ این اماکنم و اداشون.

۱۳۸۹/۷/۲۷


  بدنام

  بدنام آهنگی‌یه از عباس قادری، که برا یه فیلمی اجرا کرده بوده. اینی که اینجا گذاشتم لایوِشه. روده درازی نمی‎کنم. فقط اینکه آهنگ بسیار آشنا و صمیمی‌یی‌یه. شوروعِ بسیار خوبی داره. آدم غریبی نمی‌‌کنه باهاش. راهش می‌ده. بعدشم قادری یه جورِ خوبی شورو می‌کنه خوندنش. صادقانه می‌خونه. آدم می‌پذیره حرفشو. اینجور نیس که بگه «ای خدا من چه کنم با این همه رسوایی» و حس کنی داره فق یه چیزی و می‌گه، خولوص نداره، به اون درموندگی نرسیده. واقعن رسیده.

  قسمت مورد علاقه یِ من اونجاس که «والله حیف ازین زمین که رویِ اون پا می‌ذاری/ به گوش فلک رسید بانگِ هوسرانیِ تو» که اوجِ قضیه اینجاس که می‌گه «بانکِ هوسرانیِ تو»... همین چیزاشه که آدمو پر می‌کنه. :).


  -تقدیم به کاوه-



۱۳۸۹/۷/۲۳

یک


  دلم می‌خواد اون حسّ آشنا بودن و باقیِ حسّایِ خوبی که از گوش دادن یه سری از آهنگایِ عامیانه -که خیلی بهشون اجحاف شده به خاطر صرفِ عامیانه بودنشون- بهم دست می‌ده رو با هرکی که می‌خواد و اهلِشه و فک می‌کنه که زمینه شو داره سهیم شم.

  اوّل چن تا آهنگی که قبلن اینور اونور گذاشته بودم و اینجا آرشیو می‌کنم، تا بعدی آ.

  اسیر غم
  برو دیگه دوست ندارم
  جعبه ی جواهر
  خدای آسمونا
  دلبر
  صبر ایوب
  می‌ترسم
  کی می‌دونه