۱۳۹۲/۵/۱

غم

    یک حزن توصیف‌ناپذیری تو آهنگ ماه عسل کورسه. این کیفیت توصیف‌نشدنی حزن‌آلود نمی‌تونه ناشی از ریتم و ملودی‌ش باشه. یک بار آهنگ رو کامل گوش کردم و سعی کردم بدون صدای خواننده تصورش کنم. چندان چیز غم‌انگیزی توی ریتمش ندیدم. یعنی اگه با غمی توی دلت می‌رفتی سمتش دلت می‌گرفت؛ ولی در حالت عادی نمی‌تونست غمگینت کنه.
    ترانه‌ی ماه عسل یک ترانه‌ی معمولیه. همونطور که از اسمش برمیاد درونمایه‌ش ماه عسله. مثل خیلی آهنگ‌های دیگر این ژانر از شبی که توشیم حرف می‌زنه و به توصیف اون می‌پردازه. بعد خبر از سفر ماه عسل فردا می‌ده و جمله‌ی سست «ماه منی، ماه عسل» رو به زبون میاره. کمی از معشوقش تعریف می‌کنه و سپس بهش در قسمت طلایی آهنگ وعده می‌ده که «تو رو به اوج آسمون رو بال ابرا می‌برم/ بیا تو دستامو بگیر تا تو رو اونجا ببرم/ فردا همه کبوترا همسفرای راهمون/ فانوس راه عشقمون ستاره‌های راهمون» و ادامه‌ی ماجرا.
    من فکر می‌کنم در این وعده‌های کورس به تنهایی چیز وحشتناکی وجود نداره، حتا فکر می‌کنم «فردا همه کبوترا همسفرای راهمون» هم به نظر اکثر مردم چیز غم‌انگیزی نیاد. من فکر می‌کنم این لحن کورسه که آتیش به جون آدم می‌زنه.
    معلوم نیست این حجم غم و غربت چطور به این آهنگی که قرار بوده شاد و احتمالن مناسب عروسی باشه راه یافته. اونجا که وعده می‌ده آواز و لحنش یه جوریه که به طور ضمنی اندیشه‌ی ناپایداری دنیا و بی‌ارزشی‌ش رو به آدم القا می‌کنه و به زعم حقیر تا کنون اندیشه ازین غم‌انگیزتر از ذهن انسان غمگین نگذشته.
    همه این روده‌درازی‌ که کردم سعیم در توجیه غم این آهنگ بود؛ وگرنه هنوز غمش برای خودم هم حل‌نشده‌ست.
    قطعن اگه اندی این آهنگ رو می‌خوند من هر دفعه که گوشش می‌دادم بغض نمی‌کردم. شمام بند دلتون پاره می‌شه؟ من حتا چشمم آب نمی‌خوره فردا برن ماه عسل.