۱۳۹۲/۱۱/۱۶

بآبانها و آذرها

    Sənə də qalmaz
    بچه که بودم خیلی میرفتیم رشت. تو جاده بابام ازین آهنگها میذاشت. اون موقع تو اون سنی بودم که فکر میکردم زشته احساساتی بشم. از همون اولش که این آهنگ شروع میشد در عین خودداری مشوش میشدم. وقتی از کف زمین و کم‌کیفیت میخوند «کنلوم سنین اسیرین» میدونستم اینجوری نمیمونه، همیشه قرار نیست یکی رو خاک باشه و من هیچی. من از همیشه ترس از آینده داشتم. مطمئن بودم یه روزی میاد که منم خورده باشم زمین و اونجا باشم که یک روزی خیلی سال پیش یکی اینجوری از کف زمین چیزی خوند.
    نهایتن هم اونجوری‌ نموند.

۱ نظر:

  1. عالیه این آهنگ. من هر وقت ترک درونم بیدار میشه گوش میدم اینو.

    پاسخحذف