۱۳۸۹/۹/۶

ده

خاطر خواه

شیرینه، هم موسیقیش، هم صدای عهدیه، این بهترین برتریشه که به دل می‌نشوندش.
ازون آهنگای راننده کامیونای جاده‌ست، که تو شبای خستگی و تنهایی می‌شه باهاش سیگاری گیروند و خواب و از سر پروند. مثل یه عاشق تمام عیار می‌مونه که همه چیزش و گرفته کف دستش و اومده وسط گود.
یه جاهایی‌ش رو با درد دوری می‌خونه: "خاطر خواتم والا به مولا". خاطر خواهی و احساسات و با عامیانه ترین کلمات به زبون میاره: "تو خوبی تو ماهی، فدات شم، الهی، خاطر خوای بند لباتم". معشوق و از فرش به عرش می‌کشونه: "به بوی تو مستم، به یاد تو هستم"، و فرود خعیلی قشنگش که به واقع اوجشه : "الهی بی تو نمونم، قدرت و حالا می‌دونم" ، "یار یار یار مهربونم، درد درد درت به جونم".
بهترین جاش هم به نظرم اون "ش" وقت " شیدایی" گفتنشه...

۱۳۸۹/۹/۵

نُه


  چشم‌انتظار

  من ریتمِش رو خیلی خیلی دوست دارم. مخصوصن اون سوال‌جواب‌هاش که خیلی تکرار می‌شه تو آهنگ. کاملن ریتمش داره تو آهنگ پادشاهی می‌کنه.
  شروعِ ترانه‌ش خوبه به نظرم. «ای که سیاهه چشمات،». داره خطاب می‌کنه معشوقشو. شاکی‌یه و عاشق. لباشو داده جلو، اخم کرده، یه کمم لوس شده. شاکی‌یه. می‌خواد که بهش رسیدگی شه. که بابا چه وضعشه که «هزار بهونه داری» و باقی قضایا.
 ولی شاکیِ خوبِ عاشقی‌یه. نمی‌گه اصلن برو دوستت ندارم و اینا. حتّا شکایتِش هم بیشتر از سرِ آگاهی دادن از روز و روزگارش و شبایِ تارشـه، و خودِشو لوس کردن. مگه نه اصلِ حرفش اینه که: «چشم‌انتظارم نذار...»

 

۱۳۸۹/۹/۲

می خنده زد بر جامم

شمع و گل و پروانه

من زیاد این آهنگ و خالتور نمیدونم. خیلی هم درست درمون و چفت و بست داره.
با این حال هنوز که هنوزه مجلس‌گرم‌کن خونه ها و دلای قدیمی‌یه.
میشه لبخند شیرین بزرگ‌ترا و فیلم‌فارسی‌بینای زمان قدیم و با شنیدنش دید.
با پاساژی که تو شوروعش داره و ضربی که میزنه نوید یه آهنگ حماسی رو میده انگار.
ولی از یه جایی به بعد روحوضی و گوش نواز میشه.
نکته ای که این آهنگ و برنده میکنه به نظرم ترانه ی خوبشه.
صدای ایرج هم خوب روش نشسته؛ از ته دل اوج میگیره میگه: "رقص گل و پروانه بین/ در گل رخ جانانه بین"
به خیال خودش آواز و چهچه ئی که وسطاش میزنه درسته و سرجاش.
و قشنگ ترین جاش هم "نرو از کنار من، که تویی بهار من" گفتنشه، که واقعن مُلذّه.

-یک توضیح: به نظر من تعداد زیادی از آهنگ هایی که تو این وبلاگ گوش میدیم و خواهیم داد تو دسته ی خالتور جا میگیره، برای همین تعریف خالتور رو از لغت نامه دهخدا در ادامه میارم:

مجلس‌گرم‌کن، اهل رقص و آواز روحوضی.
به موزیسین‌هایی که در مجالس عروسی و طرب با آهنگ‌های خود به اصطلاح مجلس گرم کرده و در برابر آن پول دریافت می‌کنند، می‌گویند. که بعدها حتی به آدم‌های جلف و امثال آن‌ها نیز این واژه نسبت داده می‌شد.
مثال: چه موزیک خالتوری! (موزیک مسخره‌ای که فقط بدرد مجلس‌گرم‌کردن و مراسم عروسی می‌خورد)
یا: تو چقدر خالتوری!
گویا ریشه این کلمه به شهر نو برمی‌گردد. ظاهرا یکی از روسای آن‌جا اسمش توران و معروف به خاله‌توران بوده. این خاله توران مجلس‌گرم‌کن بوده و اهل رقص و آواز روحوضی. در آن زمان سایر مردم هم وقتی به مجلسی می‌رفتند و موسیقی روحوضی می‌خواستند می‌گفتند خاله تورانی بخون! یا آهنگ خاله‌تورانی بخون! و این به خاله‌توری! خالتوری! و خالتور تبدیل شد!
(این هم ممکن است باشد)
خالتوری به معنای موسیقی فی البداهه است. وقتی نوازنده یا نوازندگانی بدون قرار و تمرین قبلی، بدیهه نوازی می کنند، کارشان را موسیقی خالتوری گویند. اگر این کلمه از خاله تورانی آمده باشد، بسیار جالب توجه است.

۱۳۸۹/۸/۲۹


  بهار

  شروعِش همونجوری‌یه که باید. همون آهنگی‌یه که باید. بعدشم صدای راضی‌کننده ی فریدون که کلّی پیچ و تاب می‌ده به واژه‌هاش. مم، آهنگ‌های فریدون رو درست نمی‌شه جای داد تو کتگوری‌ها. خیلی آهنگ‌هاش رو آدم نمی‌دونه عامیانه بدونه یا نه. ولی به احترامِ خودِش، که عاشقِ آدم‌های ساده بود، و عارش نمی‌اومد که عاممی باشه، آهنگشو اینجا گذاشتم.

  مم. دو تا نقطه ی خیلی دوست داشتنی داره. یکی‌ش خیلی روئه. خب همه می‌دونن اونجاش که می‌گه «وختی که اینجوری غمین می‌شینی/ هزار تا چین می‌آد میون ابروت» آدم ضعف می‌کنه. ولی باید کشف کرد اونجا رو هم که می‌گه: «مگه پاییز رو گونه‌هات نشسته/ که اشک می‌ریزی با چشایِ بسته؟»
  همین دیگه، همینجاش که «که اشک می‌ریزی با چشایِ بسته؟»، همینجا فقط آدم برمی‌گرده از هر گریه‌یی که کرده به هر صدایی که مهربانیِ یک جسمِ زنده رو به آدم می‌بخشه.

۱۳۸۹/۸/۲۸

قصه ساز من

سرو ناز من

یه آهنگی که با تردید شروع میشه و یواش یواش اوج میگیره و می بردت اونجا که نباید.
مسلمن صدای ستار این توانایی رو تو اجرای ریز و بم ها داره.
غم و وقتی که میگه "هنوز غریبه هستی، من و نمی پرستی" میشه شنید.
با "فدات میشم" و "عزیزم دنیا رو چه دیدی" میشه عشق کرد.
وقتیم که میگه "گل ناز گل پونه..." باس سوار یه دوچرخه بود فقط و از خوردن باد تو صورت لذت برد...

قصه ی دل نا تمومه

واسه چی

با یه دکلمه کوتاه بدون موزیک شروع میشه، با عامیانه ترین کلمات. "فوت آبی"،  "تا ته جاده سواری".
حتی با اینکه از فراق و دوری میگه بازم با گوش دادنش یه خوشی مصنوعی ته دل آدم میشینه.
با این آهنگ میشه تو یه روز سرد پاییز سیگار و گذاشت گوشه لب و هر از چند گاهی دستارو از تو جیب آورد بیرون و تکوندش و امید تازه داد، عشق و بی اندازه داد، عهد و نشکست، دفتر و نبست.
کششهای همیشگی صدای شاهرخ هم بهش قشنگی میده: یادته گفته بودی دل بی قراری، بی قراری، بی قرارییییییی

۱۳۸۹/۸/۲۷


  عالمِ عشق

  اوّل بهتون آمادگی بدم که این آهنگ دیگه نه اون آهنگا. این دیگه بچّه بازی نیست. خزِ حرفه‌ای‌یه.
  این آهنگ ازون آهنگایی‌ست برای من که اوّل گذری شنیدمش و موند تو ذهنم و بعد رفتم دمبالش. من اوجشو دوست ندارم. اونجایی شو دوست دارم که می‌گه: «نری دمبال مستی. خودت دردِ شرابی. واسه ت می چی بریزم؟ خودت باده ی نابی.»
  اون چی بریزم رو خیلی دوس دارم. خیلی خیلی خیلی.