۱۳۸۹/۱۱/۲۰

هفده

  کبوتر بهشتی

  این آهنگ رو من توی تاکسی زیاد شنیده بوده‌م، با صدای یک مرد؛ و خیلی مونده بود توی ذهنم. نمی‌دونم اون مرد کی بود. شاید غلامحسین اشرفی، شاید اصفهانی، یا یکی دیگه. این آهنگ رو عامیانه دونستم به خاطر بسامد پخشش از رادیو و طیف آدم‌هایی که می‌پسندندش.
  اینی که اینجا گذاشتم رو یک زن خونده: پروا. سوزش بیشتره. و من گمونم بیشتر دوستش دارم از اون ورژنی که یک مرد خونده بودش.
  خوندنش اینجوری شروع می‌شه که: «تویی تو شمع سرای من/ تویی تو عشق‌آشنایِ من» که به عنوان شروعِ خوندن شروع بسیار خوبی‌یه و آدم رو ترغیب می‌کنه به گوش دادنش.
  من وقتی بیرونم و حال عادّی دارم و می‌خوام آهنگ گوش بدم و هندزفیری تو گوشمه، اصلم رو روی این می‌گذارم که همه‌ی آهنگ‌هارو نباید گوش داد و باید زد بعدی‌ش، مگر اینکه به محض شنیدن اوّلش یاد یک قسمتی‌ش بیفتی -که حالا اوجشه یا برگردانشه یا هرجاش- که ارزش شنیدن رو داره و مُجاب می‌کندت که اون آهنگ رو گوش بدی، نزنی بعدی‌ش.
  برای من این قسمت کبوتر بهشتی جایی‌ست که می‌گه: «ز وفا قصه‌ها شنیده بودم/ ولی بی‌وفا ندیده بودم»
  گوش بدیدش و باهاش بخونید، زیر لب.

  پی‌نوشت: دلیل این تاخیرم در آپ کردن وبلاگ فیلتر شدن فرشرد بود که خیلی اذیتم کرد. کاری هم نمی‌تونم بکنم واقن. جای دیگه‌ی خوبی هم نمی‌شناسم که آهنگ‌هارو روش آپ کنم، آرشیو هم به هم می‌ریزه. امید است که آدما جهد کنند و آهنگ‌ها رو یک‌جوری دانلود کنند. متشکرم.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر